باقیمانده

برای هر چیز زکاتی است و زکات علم نشر دادن آن است.

باقیمانده

برای هر چیز زکاتی است و زکات علم نشر دادن آن است.

جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده،
باز شرمنده‌ام از این سر باقیمانده

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

سع? م?کنم از ا?ن به بعد بهتر باشم - جواب استاد عزیز

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ب.ظ

یکی از دوستان متن زیر را ایمیل زده بود:

سلام

نامه ات {همین متن پست را} را برا? دکتر ... فرستادم،ا?ن چن?ن پاسخ داد: 

 پسر عز?زم سلام

ممنون از لطف شما

پسرم ام?دوارم طور? بشوم که شرمنده لطف و احساس شما نباشم

سع? م?کنم از ا?ن به بعد بهتر باشم

و ام?دوارم که من و همکارانم شاهد ترب?ت شدگان وفارغ التحص?لان? بهتر از نسل خودمان باش?م و شما از آن دسته باش?د.

خدا حافظ و نگهدارشما و ?ک ?ک جمع دوست داشتن? شما باشد.

ع?د شما مبارک

======================================

حاشیه: این جمله من را آتش زد: "سع? م?کنم از ا?ن به بعد بهتر باشم". خدا کند اساتیدمان را ناامید نکنیم.

  • محمدمهدی دستگردی

سلام بر تو ای استاد ...

جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ

مطلب زیر در باب اخلاق فرماندهان دوران تحریم است:

پرده اول

ترم اول بودم و به قول بروبچ صفری. برای کاری مسخره! (حذف درس از ثبت نام مقدماتی) رفتم پیش استاد راهنما. ایشان باید پایین برگه را امضا می‌کرد. معمولا در دانشگاه استادها برای خودشان پرستیژی کاذب قائل هستند خصوصا در صنعتی اصفهان. (حتی به قدری که بعضی از دانشجویان تهرانی متعجبند!) سلام کردم. همچین تحویلم گرفت که انگار چند سال است که من را از نزدیک می‌شناسد.اولین بار بود که پیش ایشان می‌رفتم. جا خوردم. ما را سال بالایی‌ها آدم حساب نمی‌کردند چه برسد به استادها.

پرده دوم

استاد عزیز رفته بود فرصت مطالعاتی. درس ... فقط و فقط با بیان شیرین او جذاب بود. دو ترمی بود که استاد گرامی دیگری زحمت آن درس را تقبل کرده بودند. وسط ترم بود که استاد گرامی فرمودند که استاد عزیز از فرصت تا هفته آینده برمی‌گردند، آیا می‌خواهید بقیه درس را ایشان ادامه دهند؟ کلاس یکپارچه از خوشحالی و ذوق بله گفتند و هیاهویی شد. تا دیدم دارد خیلی ضایع می‌شود گفتم استاد شما هم بودید خوب بودها!

پرده سوم

هیچ وقت اشک شوق دکتر سر کلاس را یادم نمی‌رود. چقدر جذاب بود خاطره‌هایش، که از خودکفایی می‌گفت. می‌گفت که قرار بود خط تولید کارخانه ... را از خارج وارد کنند به رقم صد میلیارد تومان. (حدود ده سال پیش) کشور برای مدیریت سوخت به این کارخانه نیاز مبرم داشت. می‌گفت که با یک حساب سرانگشتی دیدیم که خرجش از چهار میلیار بالا نمی‌زند. آستین‌هاش را بالا زده بود و یا علی. می‌گفت که موقعی که هواپیما رفت کشور ... دویست نفر رفتند دنبال کارشان. موقع برگشت در هواپیما، هر کسی از دیگری می‌پرسید که چه خریده‌ای. (بازرگان بودند.) صدو نود و نه نفر به مملکتشان خیانت کردند و هر کدام به نحوی تولید مملکت را زمین می‌‌زدند. فقط من رفته بودم خط تولید کارخانه ... را دیده بودم و حالا برگشته بودم تا در مملکتم آن را بسازم.

می‌گفت در انگلیس که درس می‌خواندیم متوجه شدیم نرم‌افزار ... را برای ایرانی‌ها تحریم کرده‌اند. گفتم باید برویم همین نرم‌افزار را یاد بگیریم. می‌گفت که من باور دارم هر یک از شما می‌توانید گوشه‌ای از بار صنعت را بلند کنید. می‌گفت و اشک در چشمانش حلقه زده بود و بغض گلویش را فشار می‌داد. او "ما می‌توانیم" مجسم بود. چه کسی است نداند که دکتر ... پدر صنعت ... در ایران است.

پرده چهارم

گویا یکی از نیروهای تدارکاتی دانشکده چند وقتی در تمدید قراردادش مشکلی پیش آمده بود. توی راهرو دکتر ... را دیدم که داشت احوالش را جویا می‌شد و می‌گفت چند وقتی نبودی و ... . توی این شلوغی دانشکده، دکتر حواسش بود که نیروی خدماتی دانشکده نیست و مهمتر وسط راهرو با یک آبدارچی خوش و بش می‌کرد. بماند که بعضی از این استادها دانشجوی کلاسشان را هم داخل آدم نمی‌بینند. چقدر خاکی بودنت را دوست دارم.

پرده پنجم


پرده ششم

شنیدم که همسر و فرزندان دکتر عزیز یک سالی هست در یکی از کشورهای خارجی ساکن شده‌اند و ایشان دور از خانواده در ایران و دانشگاه فعالیت علمی و صنعتی‌اش را ادامه می‌دهد. راستی یادم رفت خبر استاد تمام شدن ایشان را بدهم.

پرده هفتم (پرده اصلی)

امروز روز قدس بود. گرمی آفتاب و دهان روزه، آسمان را تیره کرده بود. مراسم هم طول کشیده بود. خیلی از بچه‌های فعال مذهبی دانشگاه برای نماز نتوانستند بمانند. نمازجمعه در زیر سقف آسمان برگزار می‌شد. امام جمعه هم زیاد خلاصه صحبت نکرد. اما بهترین خاطره امروز من، دیدن دکتر بود که با یک چتر سیاه داشت از میدان امام خارج می‌شد (پس از اتمام نمازجمعه). رفتم جلو و با خجالت سلامی و عرض ارادتی کردم. با گرمی همیشگی جواب دادند. خیلی خجالت کشیدم. آخر اصلا مثل ماها سر وصدا و ادعای انقلابی‌گری و مذهبی نداشت و از همه ماها جلو زده بود. بی‌سر و صدا وظایفش را انجام می‌داد. بدون اینکه پستی بگیرد یا دوربینی زندگی او را روایت کند. خدایا چقدر امروز مزد کارهای بدم را خوب دادی.

مهم نیست که دکتر ... اسمش چیست. مهم نیست که تو و من او را بشناسیم. مهم این است که او هست و خدا او را می‌بیند. من و تو نمی‌توانیم قدران او باشیم، فقط خدا می‌تواند او را پاداش دهید و بس. این‌ها را گفتم که در این اوضاع تحریم و تعطیلی یا رکود برخی کارخانه‌ها به خودمان بیاییم تا مثل این فرمانده عزیز که همچون پهلوانی در بی‌نیازی صنعت گام برمی‌دارد، کوشش نماییم. بیخود این نیست که آقا تولید علم را جهاد اکبر (و نه جهاد اصغر) نامیدند(برای دیدن این مطلب کلیک نمایید.). شرمنده‌ام استاد که قلمم گویای وصف تو نیست.

در ضمن این داستان کاملا واقعی است و هیچ بخشی از آن ساخته ذهن نیست. آن‌هایی که فقط از بدی‌های دانشگاه می‌گویند، بدانند همچین انسان‌های نمونه‌ای هم هستند. هنوز بسیجیان بی‌مدعا سخت مشغول جهادند.

حَرامٌ عَلَ? قُلُوبِکُم اَن تَعرِفَ حَلاوَهَ ا?مانِ حَتَّ? تَزهَدَ فِ? الدّن?ا

امام صادق «ع» م?‌فرما?د: تا به دن?ا ب?‌م?ل نشو?د، ش?ر?ن? ا?مان را نخواه?د چش?د. کافی ج2، ص 128

  • محمدمهدی دستگردی

مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی مثال خوبی زده است که یک زنی دارای پسری می شود و شوهرش مرحوم می شود . پیش خودش گفته بود که وسایل آب و نان را شوهرم برایم گذارده است . با این پسر زندگی می کنم . وقت پیری هم او بزرگ شده است و عزیز و انیس من است.

...

بچه شش هفت ساله شده بود . یکی روز این زن از خانه رفت بیرون . دید پسرش در میان بچه ها از همه ضعیف تر است . بچه های کوچکتر از او وی را به

زمین می زنند . این زن خیلی غصه دار شد . آمد فکر کرد دید این بچه بابا ندارد

. پدرها می آیند بچه هاشان را می برند و این پسر می بیند . فکر کرد که چه

کند . یک نقاش آورد و گفت : عکس یک جوان رشید را بکشد و برای او نشان و

شمشیری بگذارد . نقاش عکس را کشید . آن را قاب کرد و روی دیوار نصب نمود

و پرده ای روی آن کشید .

فردا که بچه خواست از خانه بیرون رود گفت : می خواهی پدرت را ببینی؟ گفت : بله . پرده را کم کم کنار زد . این بچه چشمش را به عکس دوخت . همان طور که نگاه می کرد دید بازوی بزرگی دارد . یک تکان به بازوهایش داد . نگاهی به ابرو و صورت پدرش کرد ، چهره اش باز شد . نگاهی به سینه ی او کرد و سینه را جلو داد . مادر گفت : هروقت کسی با پدرت کشتی می گرفت پدرت پای او را می گرفت و به پشت بام می انداخت . بعد از این او قوت و قدرت گرفت . وقتی از خانه بیرون می آمد بچه ها جرأت نمی کردند نزدیک او بروند

کسی که یاد ولی خدا و عزیز خدا می کند ، قوی می شود . شما هم غصه دار نباشید چون صاحب دارید. خدا و پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و امامها (علیهم السلام ) صاحب شما هستند . در پیشامدها و اضطرابها شکست نخورید .

صاحب ما همه ما را یاد می کند . ما را رها نمی کند . انسان که یاد امام زمان (عجل الله تعال? فرجه الشر?ف) کند ، این طور می شود

میرزا جواد آقا برای غیبت حضرت حجت (عجل الله تعال? فرجه الشر?ف) این مثال را زد که مثل سر شکسته نباشند . بدانند صاحبی دارند.

  • محمدمهدی دستگردی

حجاب در کلام شه?دان

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۲۷ ق.ظ

امام خم?ن? (ره) :"ا?ن وص?ت نامه‏ ها انسان را م?‏ لرزاند و ب?دار م?‏کند."
خواهرم؛ ز?نب‏ گونه حجابت را که کوبنده ‏تر از خون من است‏ حفظ کن .(شه?د محمد عل? فرزانه)
و تو ا? خواهرم: چادر س?اه? که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده‏تر است.(شه?د عبدالله محمود?)
خواهرم محجوب باش و باتقوا، که شما??د که دشمن را با چادر س?اهتان و تقوا?تان م?‏کش?د. حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل‏ حجاب دشمن را م?‏ب?ن? و دشمن تو را نم?‏ب?ند. ( سردار شه?د رح?م آنجف?)
حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست. (شه?د محمد کر?م غفران?)
خواهرم: از ب?‏حجاب? است اگر عمر گل کم است نهفته باش و هم?شه گل‏باش.(شه?د حم?د رضا نظام)
خواهرم: هم چون ز?نب باش و در سنگر حجابت‏ به اسلام خدمت کن.)طلبه شه?د محمد جواد نوبخت? (
خواهرم: حجاب تو مشت محکم? بر دهان منافق?ن و دشمنان اسلام‏م?‏زند.(شه?د بهرام ?ادگار?)
تو ا? خواهرم... حجاب تو کوبنده‏تر از خون سرخ من است.(شه?دابوالفضل سنگ‏تراشان)
به پهلو? شکسته فاطمه زهرا(سلام الله عل?ها) قسمتان م?‏دهم که، حجاب را حجاب‏را، حجاب را، رعا?ت کن?د. (شه?د حم?د رستم?)
 از خواهران گرام? خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، ز?را که‏حجاب خون‏بها? شه?دان است.(شه?د عل? روح? نجف?)
مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکار? شما رشد پ?دا کردم.(شه?د غلامرضا عسگر?)
ا? خواهرم: قبل از هر چ?ز استعمار از س?اه? چادر تو م?‏ترسد تاسرخ? خون من. (شه?د محمد حسن جعفرزاده(

  • محمدمهدی دستگردی

کلیپ مظلومیت میانمار برای شب‌های قدر

پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۱، ۰۳:۱۳ ب.ظ
این کلیپ را برای شب قدر آماده کرده‌ام که در مسجد دانشگاه انشاءالله امشب پخش شود. دوستان اگر مناسب می‌بینند می‌توانند استفاده کنند. دعا و اطلاع‌رسانی، فعلا کمترین کاری است که می‌توانیم بکنیم. حساب مخصوص میانمار هم از کمیته امداد و هلال احمر پیدا نکردم، هر چند مشکل اصلی حفظ جان ایشان است.
.Mianmarflv به حجم 25.9 مگابایت
متن کلیپ:
قرائت قرآن سوره بقره توسط عبدالباسط: 
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ(البقرة/204)
و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایه اعجاب تو می‌شود؛ (در ظاهر، اظهار محبت شدید می‌کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه می‌گیرند. (این در حالی است که) آنان، سرسخت‌ترین دشمنانند.
  وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیفْسِدَ فِیهَا وَیهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الْفَسَادَ(البقرة/205)
(نشانه آن، این است که) هنگامی که روی برمی‌گردانند (و از نزد تو خارج می‌شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش می‌کنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود می‌سازند؛ (با اینکه می‌دانند) خدا فساد را دوست نمی‌دارد.
  وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ(البقرة/206)
و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر می‌شود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه می‌کشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است؛ و چه بد جایگاهی است!
+سخنان رهبری معظم در محفل انس قرآن به همزاه عکس‌های جنایات در میانمار
همین امروز شما ملاحظه کنید؛ در یک کشورى در شرق آسیا - در میانمار - هزاران انسان مسلمان دارند کشته میشوند، دارند فدا میشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوئیم دستهاى سیاسى در خود همین مسئله وجود دارد؛ فرض کنیم همان طور که ادعا میشود، بر اثر تعصبهاى دینى و مذهبى است - مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمیکنند. همانهائى که براى حیوانات دل میسوزانند، همانهائى که اگر در جوامعى که مستقل از آنها هستند، وابستهى به آنها نیستند، کوچکترین بهانهاى پیدا کنند، صد برابر آن را بزرگ میکنند، اینجا در مقابل کشتار یک عده انسان بىگناه، بىدفاع، زن، مرد، کودک، سکوت میکنند؛ توجیه هم میکنند! این، حقوق بشر اینهاست؛ حقوق بشرِ منقطع از اخلاق، منقطع از معنویت، منقطع از خدا. میگویند اینها میانمارى نیستند؛ خب، گیرم نباشند - البته دروغ میگویند، سیصد چهارصد سال است که اینها در آنجا زندگى میکنند؛ آنطور که به ما گزارش میشود - باید کشته شوند؟! همین حالت در طول سالهاى متمادى در همان کشور و در کشورهاى مجاور، از سوى غربىها، بخصوص از سوى انگلیس، نسبت به همان مردم وجود داشته. پدر این مردم را درآوردند؛ هرجا پا گذاشتند، جز فساد و نابودى حرث و نسل - همان طور که خداى متعال در قرآن میفرماید - کارى نکردند. بله، براى اینکه بازار محصولات پیدا کنند، بازارهائى را آراسته کردند؛ مردم را با محصولات جدید آشنا کردند، براى اینکه تجارت خودشان را رونق بدهند. این تمدن، منقطع از معنویت و قرآن است.
  داعیهى ما ایجاد تمدنى است متکى به معنویت، متکى به خدا، متکى به وحى الهى، متکى به تعلیم الهى، متکى به هدایت الهى. امروز اگر یک چنین تمدنى را ملتهاى اسلامى - که بحمدالله بسیارى از ملتهاى اسلامى بیدار شدهاند و به پا خاستهاند - بتوانند پایهگذارى کنند، بشر سعادتمند خواهد شد. ما دنبال یک چنین تمدنى هستیم. این را شما جوانهاى عزیز به خاطر بسپارید، این را شاخص و معیار قرار بدهید.
عمل خودمان را باید قرآنى کنیم، الهى کنیم. به گفتن نیست، به زبان نیست، به ادعا کردن نیست؛ باید در عمل، در این راه حرکت کنیم و قدم برداریم. 

  • محمدمهدی دستگردی

طراحی هزار خار

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۳۴ ق.ظ
1- فصل طراحی هزار خار کتاب Machinery's Handbook 28th Edition مشتمل بر 30 صفحه. در بسیاری از هندبوک‌ها در مورد طراحی هزارخار مطلب خاصی نیامده است. لینک دانلود

2- نرم افزار Inventor. فایل کتاب طراحی (این فایل معمولا از سی دی نصب حذف می‌شود ) و با پگیری مسیر زیر می‌توانبد نحوه طراحی هزارخار را ببینید:
Engineer's Handbook > Joints > Movable Joints > Involute Splines Generator
3- نرم‌افزار KissSoft 2011: در این نرم‌افزار هم توانایی طراحی هزارخار را دارید، که راهنمایش همراه آن موجود است.
4- کتاب اصول طراح? ماش?ن/ مولف پ - آرلف؛ ترجمه پرو?ز هجرت? هم به سبک روسی دارد. این کتاب در کتابخانه دانشگاه موجود است. این کتاب چاپ انتشارات گونتبرگ است که می‌توانید از آن تهیه نمایید.
  • محمدمهدی دستگردی

یواشکی با خدا

جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۰۲ ق.ظ
گفتم: خسته‌ام.

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
 
گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
 .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
 
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم.

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.
 
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم 
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
 
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
 
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
 
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
 
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...  اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
 
گفتم: دلم گرفته.

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا 
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
 
گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله.

گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
 
گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.
 
گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم.

گفتی: فانی قریب 
     .:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.
 
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم.

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.
 
گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم 
..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.
 
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه 
     .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.
 
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده 
     .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/104) ::.
 
گفتم: دیگه روی توبه ندارم.

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3) ::.
 
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/53) ::.
 
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.
 
گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم!  ...  توبه می‌کنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.
 
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده 
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36) ::.
 
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟  

گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43) ::.
منبع این مطلب را نمی‌دانم و اندکی آن را تصحیح نمودم. آیات هم بعضا به صورت قسمتی از آیه آمده. اگر غلطی داشت شرمنده! التمای دعا.

  • محمدمهدی دستگردی

از دهه 60 تا دهه 90- ایران گرفتار قحطی

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۰۸ ق.ظ

اوا?ل دهه شصت نوجوان? ب?ش نبودم، اما خوب به خاطر دارم آن روزها?? را که تنها شامپو? موجود، "شامپو? خمره ا?" زرد رنگ داروگر بود.

تازه آن را هم با?د از مسجد محل ته?ه م?‌کرد?م و اگر شانس ?ارمان بود

و از همان شامپوها ?ک عدد صورت? رنگش که را?حه س?ب داشت گ?رمان م?‌آمد حساب? ک?ف م?‌کرد?م.

"سس ما?ونز" کالا?? لوکس به‌حساب م?‌آمد و "پفک نمک?" و "و?فر شکلات? ?ام ?ام" تنها دلخوش? کودکانه بود.

  • محمدمهدی دستگردی

جهاد با نفس این است....

دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۵۵ ب.ظ
به مناسبت ماه رمضان و ماه خودسازی، جملات زیر که بسیار قابل تامل است را تقدیم می‌دارم، باشد که شب قدرمان را قدر بدانیم و قدری از آن را به جهاد با نفس مشغول باشیم:
بسیج عرصه‌ى جهاد است، نه قتال.
قتال یک گوشه‌اى از جهاد است.
جهاد یعنى
حضور در میدان با مجاهدت، با تلاش، با هدف و با ایمان؛
این می‌شود جهاد.
 
لذا «جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فى سبیل اللَّه»؛
 
 جهاد با نفس، جهاد با مال.
جهاد با نفس کجاست؟
فقط به این است که توى میدان جنگ برویم و جانمان را کف دست بگیریم؛
نه،
یکى از انواع جهاد با نفس هم این است که
شما شب تا صبح را روى یک پروژه‌ى تحقیقاتى صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید.
 جهاد با نفس این است که
 از تفریحتان بزنید،
از آسایش جسمانیتان بزنید،
 از فلان کار پر پول و پردرآمد - به قول فرنگى‌ها پول‌ساز - بزنید
و تو این محیط علمى و تحقیقى و پژوهشى صرف وقت کنید
تا یک حقیقت زنده‌ى علمى را به دست بیاورید و مثل دسته‌ى گل به جامعه‌تان تقدیم کنید؛
 
جهاد با نفس این است....
 
امام خامنه ا?
 2/ 4/ 89
از خداوند توفیق همه دوستان بسیجی را خواستارم.

  • محمدمهدی دستگردی

1- اگر با لایسنس فعلی آباکوس 6.11 در ماژول optimazation با خطای زیر مواجه می‌شوید:

License for Abaqus/ATOM is not found.

برای راه‌ اندازی قسمت بهینه سازی آباکوس 6.11 این چند خط را به فایل لایسنس اضافه نمایید:

2- اگر راهنمای آباکوس را بعد از خود آباکوس نصب نموده‌اید در محیط گرافیکی برنامه قادر به استفاده از آن نخواهید بود. برای حل این مشکل ...

3- اگر اینتل فرترن را به همراه آباکوس می‌خواهید استفاده نمایید (برخلاف اسم اینتل فرترن، این نرم‌افزار روی کامپیوتر‌های با پردازنده‌های AMD هم کار می‌کند.) و به هر علت آباکوس اینتل فرترن را نشناخته و نتوانست به همراه آن اجرا شود مسیر زیر را پیگری نمایید: ...

  • محمدمهدی دستگردی