باقیمانده

برای هر چیز زکاتی است و زکات علم نشر دادن آن است.

باقیمانده

برای هر چیز زکاتی است و زکات علم نشر دادن آن است.

جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده،
باز شرمنده‌ام از این سر باقیمانده

مقدمه

مبناى فکرى انقلاب تفکّرات شه?د مطهرى است و  مورد تاکید و تایید بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی است: "ایشان بی‌استثنا آثارش خوب است، انسان‌ساز است." یا در جای دیگری می‌فرمایند: "من به دانشجویان و طبقة روشنفکران متعهد توصیه می‌کنم که کتاب‌های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه‌های غیراسلامی فراموش شود.". آشنایی با خط اصیل انقلاب اسلامی از طریق ایشان برای متفکران سهل الوصول و بدور از انحراف است. اما در نظریات و شبهاتی که پس از حیات آن استاد عالیقدر مطرح گشته است رهبر فرزانه انقلاب با معرفی آیت الله مصباح یزدی چنین می‌فرماید: "اگر خداوند متعال به نسل کنون? ما ا?ن توف?ق را نداد که از شخص?ت‌ها?? مانند علامه طباطبا?? و شه?د مطهر? استفاده کند، اما به لطف خدا ا?ن شخص?ت عز?ز و عظ?م القدر خلأ آن عز?زان را در زمان ما پر م?‌کند." اندیشه مطهر انقلاب اسلامی پاسخ خود برای پرسش ما را این گونه شرح می‌دهد:

بررس? ?ک سوال قد?م? در ب?انات علامه مصباح ?زد? در سال 72

علوم موجود را م? توان به دو گروه اسلام? و غ?ر اسلام? تقس?م کرد. البته بعض?‏‌ها هستند که م?‏‌گو?ند همه علوم، اسلام? و غ?ر اسلام? دارند، مثلاً ر?اض?ات اسلام? و ر?اض?ات غ?ر اسلام?، ف?ز?ک اسلام? و ف?ز?ک غ?ر اسلام?، هم?نطور ش?م? و...که به نظر م? رسد ا?نها تا اندازه ز?اد? نزاع لفظ? است، اما خود ما هم ف?‏‌الجمله برخ? علوم را به صورت اسلام? و غ?ر اسلام? م?‏ب?ن?م؛ مثلاً اقتصاد ?ا جامعه شناس? را، اما علوم? همچون ر?اض?ات را اسلام? و غ?ر اسلام? نم?‏‌دان?م. حال ممکن است سؤال بشود که دل?ل ا?ن تقس?م‏‌بند? چ?ست؟ آ?ا اختلاف مبنا?? است که در معرفت شناس?، ب?ن ما و غرب?‌‏ها وجود دارد (ما روش شناخت را منحصر در تجربه و حس نم? دان?م) ?ا دل?ل د?گر? وجود دارد؟ جواب ا?ن است که اسلام? خواندن برخ? از علوم، ممکن است جهات مختلف? داشته باشد و هم?شه به ?ک دل?ل نباشد. گاه? به ا?ن دل?ل که در ?ک سرزم?ن اسلام? نظر?ه‏‌ا? داده‌‏اند به علم? اسلام? م?‏گو??م؛ مثلاً دانشمندان مسلمان در ?ک کشور اسلام? نظر?ه‏‌ا? داده‌‏اند و ?ا علم? را به وجود آورده‌‏اند و ما به هم?ن دل?ل، به آن نظر?ه ?ا آن علم م?‏گو??م اسلام?، ?ا حت? در موارد? هم بگو??م طب اسلام? و به ا?ن خاطر باشد که ممکن است ?ک روش معالجه‌‏ا? در ?ک? از کشورها? اسلام? ابداع بشود و بعد به جاها? د?گر هم گسترش پ?دا کند و به ا?ن دل?ل ما به آن بگو??م طب اسلام?. اسلام? بودن در ا?نجا به ا?ن معن? است که ا?ن علم ?ا نظر?ه در م?ان مسلمانان پد?د آمده و رشد کرده است. به ا?ن معن?، کس? اسلام? بودن و غ?ر اسلام? بودن علوم را انکار نم?‏کند، همانطور که مثلاً ما م?‏گو??م فلسفه اروپا?? و فلسفه آمر?کا??. به کار بردن کلمه اسلام? برا? برخ? علوم در ا?ن معن?، در واقع مجاز? است و بهتر است به جا? آن بگو??م علم مسلمانها (مثلاً طب طب?بان مسلمان.) گاه? هم وقت? م?‏گو??م اسلام? منظورمان ا?ن است که برخ? از نظر?ات علم? را علاوه بر راه حس ?ا راه عقل، از راه وح? هم م?‏توان کشف کرد؛ ?عن? ما به غ?ر از حس و عقل، راه د?گر? هم برا? پ? بردن به حق?قت دار?م و آن ا?ن است که ممکن است خدا به پ?امبر? به وس?له وح?، خبر? داده باشد و آن خبر به گونه‌‏ا? ?ق?ن? به ما رس?ده باشد. در ا?نجا ما اگر عقل و حس خودمان را هم به کار نم?‏انداخت?م و ?ا به کار انداخته‌‏ا?م ول? به نت?جه قابل قبول? نرس?ده‌‏ا?م، هم?ن که برا? ما ثابت شد خداوند چن?ن چ?ز? را فرموده برا? ما اطم?نان بخش و ?ق?ن آور خواهد بود و ا?ن ?ق?ن، از راه وح? برا? ما حاصل م?‌‏شود. ا?ن‌گونه موارد هم اگر به صورت نظر?ه‌‏ا? مطرح شد و ?ا به صورت علم? درآمد، م?‏توان به آن گفت اسلام?. البته ممکن است دا?ره‏اش خ?ل? وس?ع نباشد، اما در همان محدوده خودش به آن م?‏گو??م اسلام?؛ مثلاً فلسفه اسلام?، ?ا نظر?ه طب? اسلام? و ?ا هر علم و نظر?ه‏ د?گر? مثل تار?خ، روانشناس? و ... .پس در ا?نجا اسلام? بودن به ا?ن معن? است که ا?ن مطلب، از طر?ق وح? که به پ?امبر اسلام(ص)فرستاده شده، برا? ما ?ق?ن علم? حاصل کرده است. مورد د?گر? هم هست که ما در مورد علم ?ا نظر?ه‏‌ا?، اسلام? بودن را به کار م?‏بر?م؛ به ا?ن گونه که ممکن است نظر?ه‏‌ا? به همان ش?وه حس? و ?ا عقل? اثبات شده باشد، منته? درباره آن نظر?ات مختلف? مطرح باشد که ?ک? از آنها موافق آن چ?ز? است که اول?ا? د?ن اسلام گفته‏‌اند. استدلال مسأله از همان روش حس? ?ا روش ق?اس? مربوط به خودش انجام م?‏گردد ول? اتکاء ما به ا?ن نظر?ه به ا?ن خاطر است که اسلام ا?ن نظر?ه را تأ??د م?‏‌کند و ?ا اگر هم کس? به آن اتکاء نکند، ممکن است بگو?د ا?ن ?ک نظر?ه اسلام? است؛ ?عن? در ب?ن نظر?ات مختلف? که در ا?ن زم?نه ارائه شده، مسلمانان با ا?ن نظر?ه موافقند و موافق‌ترند. ا?ن هم ?ک وجه است که به ?ک معن? بر م?‏‌گردد به همان وجه اول، پس ا?نکه در موارد مختلف? به بعض? از علوم گفته م?‏‌شود اسلام?، همه جا به ?ک معن? ن?ست و ممکن است در هر مورد، منظور خاص? مورد نظر باشد.


منبع : هفته نامه 9 د?

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقصود از علوم اسلام? چیست ؟

علوم اسلام? را که اکنون موضوع بحث است چند گونه م?‏توان تعریف کرد و بنا به هر تعریف ، موضوع فرق م?‏‌کند.

1- علوم? که موضوع و مسائل آن علوم ، اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهائ? است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات م?‏شود ، یعن?‏ قرآن و سنت ، مانند علم قرائت ، علم تفسیر ، علم حدیث ، علم کلام نقل?، علم فقه ، علم اخلاق نقلی.

2- علوم مذکور در فوق به علاوه علوم? که مقدمه آن علوم است . علوم‏ مقدمه مانند: ادبیات عرب از صرف و نحو و لغت و معان? و بیان و بدیع‏ و غیره ، و مانند کلام عقل? ، و اخلاق عقل? ، و حکمت اله? ، و منطق ، و اصول فقه ، و رجال و درایه.

3- علوم? که به نحو? جزء واجبات اسلام? است ، یعن? علوم? که تحصیل آن‏ علوم و لو به نحو واجب کفائ? بر مسلمین واجب است و مشمول حدیث نبو?‏ معروف م?‏گردد : « طلب العلم فریضه عل? کل مسلم » یعن? دانش طلب? بر هر مسلمان? واجب است. م?‏دانیم علوم? که موضوع و مسائل آنها اصول و یا فروع اسلام? است و یا چیزهائ? است که به استناد آنها آن اصول و فروع‏ اثبات م?‏شود ، واجب است تحصیل و تحقیق شود ، زیرا دانستن و شناختن‏ اصول دین اسلام برا? هر مسلمان? واجب عین? است و شناختن فروع آن واجب‏ کفائ? است . شناختن قرآن و سنت هم واجب است ، زیرا بدون شناخت قرآن‏ و سنت شناخت اصول و فروع اسلام غیر میسر است . و همچنین علوم? که مقدمه‏ تحصیل و تحقیق این علوم است نیز از باب " مقدمه واجب " واجب است، یعن? در حوزه اسلام لازم است لااقل به قدر کفایت همواره افراد? مجهز به‏ این علوم وجود داشته باشند ، بلکه لازم است همواره افراد? وجود داشته‏ باشند که دائره تحقیقات خود را در علوم متن و در علوم مقدم? توسعه دهند و بر این دانشها بیافزایند. علماء اسلام? در همه این چهارده قرن همواره کوشش کرده‏اند که دامنه علوم‏ فوق را توسعه دهند، و در این جهت موفقیتها? شایان? به دست آورده‏‌اند.

 اکنون م?‏گوییم که علوم " فریضه " که بر مسلمانان تحصیل و تحقیق در آنها واجب است منحصر به علوم فوق نیست بلکه هر علم? که برآوردن‏ نیازها? لازم جامعه اسلام? موقوف به دانستن آن علم و تخصص و اجتهاد در آن‏ علم باشد بر مسلمین تحصیل آن علم از باب به اصطلاح " مقدمه تهیوئ? " واجب و لازم است.

توضیح این که اسلام دین? جامع و همه جانبه است، دین? است که تنها به‏ یک سلسله پندها و اندرزها? اخلاق? و فرد? و شخص? اکتفا نکرده است ، دین?‏ است جامعه ساز . آنچه که یک جامعه بدان نیازمند است ، اسلام آن را به‏ عنوان یک واجب کفائ? فرض کرده است . مثلا جامعه نیازمند به پزشک است‏ ، از اینرو عمل پزشک? واجب کفائ? است ، یعن? واجب است به قدر کفایت‏ پزشک وجود داشته باشد ، و اگر به قدر کفایت پزشک وجود نداشته باشد ، بر همه افراد واجب است که وسیله‏ا? فراهم سازند که افراد? پزشک شوند و  این مهم انجام گیرد و چون پزشک? موقوف است به تحصیل علم پزشک?، قهرا (تحصیل) علم‏ پزشک? از واجبات کفائ? است . همچنین فن معلم?، فن سیاست، فن تجارت، انواع فنون و صنایع. و در موارد? که حفظ جامعه اسلام? و کیان آن موقوف‏ به این است که علوم و صنایع را در عالیترین حد ممکن تحصیل کنند ، آن‏ علوم در همان سطح واجب م?‏گردد. این است که همه علوم? که برا? جامعه‏ اسلام? لازم و ضرور? است جزء علوم مفروضه اسلام? قرار م?‏گیرد و جامعه اسلام? همواره این علوم را فرائض تلق? کرده است. علیهذا علوم اسلام? بر حسب تعریف سوم شامل بسیار? از علوم طبیع? و ریاض? که‏ مورد احتیاج جامعه اسلام? است نیز م?‏‌شود.

4- علوم? که در حوزه‏‌ها? فرهنگ? اسلام? رشد و نما یافته است اعم از آنکه از نظر اسلام ، آن علوم واجب و لازم بوده و یا نه ، و اعم از آنکه آن‏ علوم از نظر اسلام ممنوع بوده است یا نه، ول? به هر حال در جامعه اسلام?‏ و در میان مسلمانان راه خود را ط? کرده است ، مانند نجوم احکام? (نه‏ نجوم ریاض?) و بعض? علوم دیگر.

م?‏دانیم که علم نجوم تا آنجا که به محاسبات ریاض? مربوط است و مکانیسم آسمان را بیان م?‏کند و یک سلسله پیشگوییها? ریاض? از قبیل خسوف‏ و کسوف دارد ، جزء علوم مباح اسلام? است ، و اما آنجا که از حدود محاسبات ریاض? خارج م?‏شود و مربوط م?‏شود به بیان روابط مرموز میان‏ حوادث آسمان? و جریانات زمین? ، و به یک سلسله غیب گوی?‏ها درباره‏ حوادث زمین? منته? م?‏شود ، از نظر اسلام حرام است . ول? در دامن فرهنگ‏ و تمدن اسلام? هر دو نجوم وجود داشته است.[1]

اکنون که تعاریف مختلف? از کلمه " علوم اسلام? " به دست دادیم و معلوم شد که این کلمه در موارد مختلف در معان? مختلف استعمال م?‏شود که بعض? از آن معان? از بعض? دیگر وسیعتر و یا محدودتر است ، باید بگوییم که مقصود از علوم اسلام? که بنا است کلیات?‏ از آن گفته شود ، همان است که در شماره 3 تعریف کردیم ، یعن? علوم? که‏ به نوع? از نظر اسلام "فریضه" محسوب م?‏شود و در فرهنگ و تمدن اسلام?‏ سابقه طولان? دارد و مسلمانان آن علوم را از آن جهت که به رفع یک نیاز کمک م?‏کرده و وسیله انجام یک فریضه بوده محترم و مقدس م?‏شمرده‏ اند.

لازم است دانشجویان عزیز یک نکته را بدانند و در پ? جستجو و تحقیق بیشتر برآیند و خویشتن‏ را کاملا مجهز سازند ، و آن این که فرهنگ اسلام? خود یک فرهنگ ویژه و خاص? است در میان فرهنگها? جهان ، با یک روح خاص و یک سلسله مشخصات‏ مخصوص به خود. برا? این که یک فرهنگ را بشناسیم که آیا اصالت و شخصیت مستقل دارد و از روح و حیات ویژه‌‏ا? برخوردار است و یا صرفا التقاط? است از فرهنگها? دیگر و احیانا ادامه و استمرار فرهنگها? پیشین‏ است ، لازم است انگیزه‌‏ها? حاکم بر آن فرهنگ ، جهت و حرکت ، آهنگ رشد ، و همچنین عناصر برجسته آن را زیر نظر بگیریم. اگر فرهنگ? از انگیزه‏‌هائ? ویژه برخوردار باشد، جهت و حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت سایر فرهنگها متفاوت باشد، عناصر ویژه‏‌ا?‏ وارد کند و آن عناصر برجستگ? خاص? داشته باشد، دلیل بر این است که آن‏ فرهنگ اصالت و شخصیت دارد.

بدیه? است که برا? اثبات اصالت یک فرهنگ و یک تمدن ، ضرورت?‏ ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنها? دیگر بهره نگرفته باشد، بلکه‏ چنین چیز? ممکن نیست. هیچ فرهنگ? در جهان نداریم که از فرهنگها و تمدنها? دیگر بهره نگرفته باشد، ول? سخن در کیفیت بهره‌‏گیر? و استفاده‏ است.

یک نوع بهره‏‌گیر? آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تصرف? در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع دیگر این است که از فرهنگ و تمدن دیگر تغذ? کند ، یعن? مانند یک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجود? تازه به وجود آورد.

فرهنگ اسلام? از نوع دوم است ، مانند یک سلول زنده رشد کرد و فرهنگ‌ها? دیگر را از یونان? و هند? و ایران? و غیره در خود جذب کرد و به‏ صورت موجود? جدید با چهره و سیمای? مخصوص به خود ظهور و بروز کرد و به‏ اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلام? در ردیف بزرگترین‏ فرهنگها و تمدنها? بشر? است.

 این سلول حیات? فرهنگ? در چه محل? و به دست چه کس? و از چه نقطه‏ا? [ رشد خود را ] آغاز کرد ؟ این سلول مانند هر سلول دیگر که در آغاز کوچک و نامحسوس است ، در شهر مدینه ، به وسیله شخص پیامبر گرام? پایه گذار? شد ، و از علوم اسلام?‏ نوع اول آغاز به کار کرد. برا? آگاه? بیشتر باید به کتب مربوطه مراجعه‏ کنید.[2]

منبع: آشنای? با علوم اسلام? جلد اول اثر متفکر شهید استاد مرتض? مطهر? 



[1] برا? آشنائ? با علوم? که در حوزه فرهنگ اسلام? پیدا شد یا راه‏ یافت و رشد کرد رجوع شود به کتاب " کارنامه اسلام " تألیف آقا? دکتر عبدالحسین زرین کوب

[2] رجوع کنید به " کارنامه اسلام " تألیف دکتر زرین کوب و " تاریخ تمدن اسلام " جرج? زیدان ، جلد سوم ، و " خدمات متقابل اسلام و ایران " مرتض? مطهر? ، بخش سوم.

  • محمدمهدی دستگردی

نظرات (۴)

سلام
ا?ن سؤال منطق"شه?د مطهر?" پا?ه ?کمان بود
?ادش به خ?ر
خدا خ?رتان دهد
?ا عل?
سلام ع?دت مبارک جقله
ن?ست?؟ متورم شد? تحو?ل نم? گ?ر?
دمت گرم بابت ا?ن جزوه عجب چ?ز? م? شد اگه درست م?کرد? پسر. کار ندار? خدافظ
سلام، آقا کل?پ ها?? که فرستاد? خ?ل? خوب بود. ک?ف?ت بالاش هم بس?ار جا? سپاس گذار? داره. ?ه جمله فکرمو مشغول کرد؛ آقا فرمود:« تقس?م توان در رشته ها? مختلف، ?ک تقس?م عادلانه ن?ست.» اگه تو ا?ن زم?نه مقاله ا? نوشت?ن برام بفرست?د. در غ?ر ا?ن صورت نظر خودتون رو بفرست?د. ?احق
راست? اگه امکانش هست بق?ه کل?پ ها رو هم بفرست?د
هر چند هنوز خودم ا?ن کتابا رو نخوندم ول? توص?ه م? کنم سه کتاب ز?ر رو مطالعه کن?د:
راهنما? تحص?ل
راهنما? تدر?س
راهنما? تحق?ق
ا?ن کتب رو موسسه "مطالعات راهبرد? علوم و معارف اسلام?" نوشته.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی