"روا?ت? در ارتباط با هم?ن مسأله است که بیان میکنم، کسی که در مقابل ستمگرانِ تار?خ و افرادی که به د?ن ضربه م?زنند، با?ستد و حرف حق بزند و به حسب ظاهر او را بکشند و از ب?ن برود، ?ک لقب خاص اله? دارد، من م?خواهم روا?ت? را از عامه نقل کنم، اصلاً به نقل ش?عه هم کار? ندارم. پیامبر فرمود: «س?د الشهداء حمزة بن عبدالمطلب» پ?غمبر فرمود: آقا? شه?دان، حمزه عمو? من است. شا?د ?ک نفر بگو?د: کلام حضرت در ا?نجا جنبة شخص? دارد؟ امّا نه؛ حضرت در ادامه دامنه ا?ن عنوان را بیان میکند و به ما م?فهماند که حضرت حمزه مصداق آن عنوان است. حضرت سراغ عنوان م?رود و م?گو?د: «و رجلٌ قام ال? امامٍ جائرٍ فأمره و نهاه فقتله» و شخص? که در مقابل حاکم ستمگر ق?ام کند و او را به معروف امر کند و او را از منکر نه? کند و بعد آن ستمگر او را بکشد، او هم س?ّدالشهدا است. حضرت ?ک قاعده کلّ? را بیان کردند.
بنابرا?ن نامگذار? امام حس?ن، ?ک نامگذار? شخص? ن?ست. ا?ن درست است که هر کدام از شهدا از نظر منزلت دارا? مراتب هستند، امّا کسان? که برا? اقامه د?ن ق?ام کنند و شه?د شوند، س?ّدالشهدا هستند و چون امام حس?ن ا?نطور بود و بزرگتر?ن مقابله را با سلاط?ن جائر داشت، حساب جدا?ی دارد. با آن شرائط و وضع? که امام حس?ن قیام کرد و در تار?خ نظ?ر نداشت، با?د گفت که او «س?ّد س?ّدالشهداها» است." استاد اخلاق، آیت الله مجتبی تهرانی
با خواندن مطلب بالا، ?اد س?د شه?دان اهل قلم افتادم، شه?د مرتض? آو?ن?.خودتون به ارتباطش فکر کن?د. اول احتمال ا?نکه ا?ن لقب ارتباط? با حد?ث بالا ندارد و منبع دیگری دارد: ضعیف.دوم احتمال اینکه به حدیث بالا مرتبط است، یعنی شهیدی که با قلمش برای اقامه دین قیام کرده و برای زنده نگه داشتن یاد شهدا (در جامعهای که به سوی ضد ارزشها میرفت) به شهادت رسیده است. در زمانی که زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
" امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عال? کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیاد? نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبت? نکرده بود. من با ایشان خیل? کم همصحبت شدم. منتها آن گفتارها? تلویزیون? را از سالها پیش م?شنیدم و به آنها علاقه داشتم؛ هرچند نم?دانستم که ایشان آنها را اجرا م?کند لکن در ایشان همواره نور? مشاهده م?کردم. ایشان دو سه مرتبه آمد اینجا و روبهرو? من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحان? در ایشان حس م?کردم و همینجور هم بود. همینها هم موجب م?شود که انسان بتواند به این درجه? رفیع شهادت برسد." بیانات در دیدار با خانواده شهید آوین?، ????/??/??
"کسى که مىخواهد چنین برنامههایى بسازد، باید آن نجابت و معصومیت و استحکام و اطمینان به سخن را داشته باشد. گاهى حرفى را کسى مىزند و حرف بزرگى است؛ اما پیداست که خودش اعتقادى به این حرف ندارد. امّا این صدا، آن صدایى است که بزرگترین حرفها را مىزد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً مىگفت: «این جوانان ما، به راههاى آسمان آشناترند تا به راههاى زمین.» این را چنان مىگفت که گویا راههاى آسمان را خودش رفته، دیده و مىداند که اینها آشناتر هستند! " راهها? آسمان را رفته بود، ????/??/??
شهادت فردی دلیل بر الگو بودن او در تمامی زمینهها نیست، و تنها و تنها 14 معصوم رفتارشان حجت است. چه اینکه شهدا در گذشته زندگیشان ممکن است اشتباهاتی داشته باشند ولی به واسطه گذشت از جان در راه خدا، بر همه اشتباهاتشان قلم عفو و چشم پوشی کشیده میشود.
به هر حال برای عده ای از دوستان عنوان "سید شهیدان اهل قلم" خلطی را بر تایید تفکرات غرب شناسی این شهید بزرگوار توسط رهبر معظم انقلاب قرار داده اند که با توجه به دو پاگراف بالا و سایر صحبتهای رهبری در مورد ایشان، به این گمان قوی میرسیم که امامنا خامنه ای دغدغه روایت فتح ایشان را دارد و روی این بُعد تاکید دارد که ادامه داده شود. یعنی حرکت ارزنده ایشان در یاد شهیدان را تقدیس مینماید.
لذا باید از شهید سید مرتضی آوینی که هنرمندی متعهد به اسلام ناب محمدی، عارف، شجاع ، برخوردار از انگیزهها? پاک و... بود تقدیر گردد و نامش را همیشه زنده نگه داشت و به مقامش غبطه خورد.
----------------------------------------------------------------------------------------
امام حس?ن(ع)؛ انسان ضدّ غرور(??)
امر به معروف و نه? از منکر وظ?فها? همگان?
مردم با?د از روحان?ون بخواهند که در برابر گناه و فساد ساکت نباشند!
اعوذ بالله من الش?طان الرّج?م؛ بسم الله الرّحمن الرّح?م؛ و الحمد لله ربّ العالم?ن
و صلّ? الله عل? محمّد و آله الطّ?ّب?ن الطّاهر?ن و لعن? الله عل? اعدائهم اجمع?ن.
«الاسلام بدؤه محمد?ٌّ و بقاؤه حس?ن?ٌّ»
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به ق?ام و حرکت امام حس?ن(عل?هالسلام) بود. گفته شد که این قیام، هدفمند بود و همچنین مجموعها? از دروس برا? ابنای بشر در ابعاد گوناگون معرفت?ِ معنو?، فض?لت?ِ انسان?، دن?و?، اخرو?، فرد? و اجتماع? بود. ?عن? ا?نطور نبود که حرکت امام حس?ن(عل?هالسلام) عجولانه، دفع? و ب?حساب باشد، ?ا اینکه حضرت در محاسبه اشتباه فرموده باشد. بلکه دق?قاً حرکت? حساب شده بود. چه بسا امام حس?ن(عل?هالسلام) دهها سال رو? ا?ن حرکت، برنامه ر?ز? کرده بود.
بحث ما به ا?نجا رس?د که امام حس?ن(عل?هالسلام) تمام حرکات آل اب?سف?ان و بن?ام?ّه را ز?ر نظر داشت و دق?قاً هدف نها?? آنها را م?دانست. حضرت م?دانست که آنها مشرک?ن? هستند که به جبر زمان، اسلام آوردهاند، ?عن? اگر در آن تنگنا قرار نگرفته بودند، ه?چگاه اسلام نم?آوردند؛ و حضرت میدانست که هدف آنها ا?ن است که از «اسلام» انتقام بگ?رند. اصلاً بحث شخص مطرح نبود. آنها م?خواستند از توح?د انتقام بگ?رند. صر?حاً م?گو?م که نوع رفتار ا?نها، انتقام گرفتن شرک از توح?د بود. امام حس?ن(عل?هالسلام) هم م?دانست که هدف نها?? آنها انتقام گرفتن و برانداز? اسلام است.
لذا حضرت با ?ک طرح و برنامهر?ز? بس?ار دق?ق و در ظرف? مناسب، ق?ام کرد تا اسلام باق? بماند. هدف حضرت از ا?ن ق?ام، حکومت نبود، بلکه هدفش بقای اسلام بود. حضرت ا?ن را هم م?دانست که برا? بقای اسلام راه? جز فنای او و گروه خاص? از ?اران پاکش ن?ست.البته ا?ن فنا از نظر ظاهر? است والّا بقای آنها ابد? است.
عرض کردم که امام حس?ن دو سال قبل از آن که معاو?ه بم?رد، سران قبا?ل و به اصطلاح چهرهها? شناخته شده و موجّه در اسلام از قب?ل صحابه پ?غمبر و تابع?ن را در منا دعوت کرد و برا? آنها خطبه خواند. ب?ش از هزار نفر را دعوت کرد که دو?ست نفرشان از صحابه پ?غمبر بودند و ب?ش از هشتصد نفر آنها هم از تابع?ن بودند.
من خطبه حضرت را سه بخش کردم. ما در جلسات گذشته بخش اوّل خطبه را بحث کرد?م و رد شد?م. جلسه گذشته بخش دوّم را شروع کردم و عرض کردم که فرق ا?ن بخش با بخش سوّم خ?ل? ظر?ف و دق?ق است. بخش دوّم خطاب به جم?ع مردم و به همة مسلم?ن است که چرا کسان? که موجّه هستند و در اجتماع چهره هستند و وظ?فه دارند که امر به معروف و نه? از منکر کنند، در ا?ن موقع?ت و ظرف زمان? سکوت کردهاند؟ آل اب?سف?ان هر قدر که م?خواهد م?تازد در حالیکه بر همه مسلمین نه? از منکر واجب است و بر شما هم واجب است که به ا?ن افراد تذکر ده?د تا آنها به وظ?فه نه? از منکر خود عمل کنند. مخاطب ا?ن بخش، همه مردم هستند. ممکن است حکومت، به حرف فرد فرد شما افراد عاد? جامعه اهم?ّت ندهند، کار اصل? را با?د اشخاص چهره و شاخص مذهب? انجام دهند، چون رو? حرف آنها حساب م?شود. پس شما با?د به آنها تذکر ده?د که در مقابل ستمگران و ظالمان با?ستند و نگذارند که در مس?ر اسلام، کمتر?ن انحراف? به وجود آید.
من در جلسه قبل قسمتی از بخش دوّم خطبه را خواندم و بحث به ا?ن جملات رس?د که حضرت بعد از قض?ه احبار و ربّان?ّون فرمود: «وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَةً فِیمَا کَانُوا یُنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا یُحْذَرُون». خداوند افراد سرشناس و روحان?ون د?ن ?هود و نصار? را که م?د?دند ستمکاران پ?ش رو? آنها مرتکب منکر و فساد م?شوند، ول? نه? نم?کردند، نکوهش میکند. جهت این سکوت هم ?ا به خاطر تطم?ع و یا به خاطر تهد?د بود. ?عن? ?ا ا?نها م?خواستند از ظلمه بهرهکش? کنند و به مال دن?ا?? که در دست آنها بود چشم داشتند، یا از آنها م?ترس?دند که نکند از جانب حاکمان ظلم، ضرر? به آنها وارد شود؛ و حال ا?نکه خداوند م?فرما?د «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»[1]. در جلسه گذشته تا ا?نجا پ?ش آمد?م.
«امر به معروف و نهی از منکر» ?عن? «إعمال ولا?ت خدا»
حضرت در ا?نجا به سراغ آ?ه د?گری م?رود که من آن را توض?ح ندادم. خداوند در سورة توبه م?فرما?د: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» مؤمن?ن و مؤمنات، ?عن? زن و مرد مؤمن ا?نطور هستند که بعض? از آنها دوست بعضی دیگرند و بالاتر ا?ن است که هم دوست ?کد?گر هستند و هم نسبت به ?کد?گر امر به معروف و نه? از منکر م?کنند. به ا?ن معنا که در ا?ن امر به معروف و نه? از منکر نوعی ولا?ت دارند و مجاز هستند که ا?ن کار را بکنند، بلکه واجب است چن?ن کنند.
«امر به معروف و نهی از منکر» سرآمد تمامی واجبات
«فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا» حضرت در ا?نجا به قسمت? از ا?ن آ?ه اشاره م?فرما?د؛ ول? من همه آن را م?آورم که مطلب حضرت روشن شود. آ?ه در سورة توبه است که: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»[2] ا?ن همه آ?ه است. خدا در ا?ن آ?ه صفات مؤمن?ن و مؤمنات را م?شمارد، خداوند آن صفاتی را که ارزششان ب?شتر است، مقدّم م?کند. روال طب?ع? ما هم همین است که وقتی م?خواه?م کسی را تعر?ف کن?م، سراغ لباسها?ش نم?رو?م، بلکه سراغ صفات مهمّش، مثل اعتقادات، اخلاق?ات و رفتار او م?رو?م، آن هم رفتاری که چشمگیر است. حضرت م?فرما?د که خدا در ا?ن آ?ه برا? توص?ف مؤمن?ن و مؤمنات، با امر به معروف و نه? از منکر شروع کرده و بعد از آن م?گو?د: «وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» ا?نها نماز هم م?خوانند، زکات هم میدهند. «وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» آنها اهل اطاعت هم هستند.
مثل ا?نکه خدا برای صفات قبل حساب جدا?? باز کرده است، چون بق?ه واجبات و محرمات را نیاورده و فقط ا?ن سه مورد را در کنار اطاعت از خدا و رسول ذکر کرده است. البته اگر خداوند در این آیه بنا داشت که واجبات و محرّمات را بشمارد، با?د چند?ن واجب و حرام را ب?اورد، برا? هم?ن بهطور کلّ? بحث اطاعت را آورده است. امّا وقت? در کنار آن حرف از امر به معروف و نه? از منکر، نماز و زکات آورده، معلوم م?شود که ا?ن صفات مذکور، سرآمد تمامی واجبات است.
«امر به معروف و نهی از منکر» ?عن? «دعوت به اسلام»
حضرت م?فرما?د: «فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا» خداوند ابتدا امر به معروف و نهی از منکر را بیان م?کند، برا? ا?نکه م?دانسته که اگر امر به معروف و نه? از منکر ادا شده و در جامعه به پا داشته شود، همة واجبات، از آسانش گرفته تا مشکلش، همگ? برقرار خواهند شد. ا?ن خ?ل? روشن است.
بعد حضرت علتش را ذکر م?کند. به قول ما طلبهها: «وَ ذَلِکَ» ?عن? جهتش ا?ن است که: «أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ» امر به معروف و نه? از منکر دعوت به اسلام است. ا?ن همان حرفها?? بود که ما زد?م. ما گفت?م که اگر کس? در جامعه بگو?د: چرا ا?ن عمل واجب را انجام نم?ده?د؟ چرا ا?ن عمل حرام را مرتکب م?شوید؟ یعنی اگر کسی نسبت به همه واجبات و معروفها، امر کند و از همه محرّمات و منکرها نهی کند، ا?ن کار دعوت به اسلام است. اسلام که ?ک امر پ?چ?ده و دور از ذهن ن?ست! جلسه گذشته گفت?م که اسلام مجموعه اعتقادات و احکام است. اعتقاد?ات در دل است، نه تو م?دان? در دل من چ?ست و نه من م?دانم در دل تو چیست. چه بسا تو مشرک باش? و من موحّد باشم یا من مشرک باشم و تو موحّد باشی. ما به دل همد?گر راه ندار?م. هر چه هست، هم?ن ظواهر است.
ما از روی ظواهر م?گو??م: که چه شخصی مسلمان است ?ا مسلمان ن?ست؛ د?ن دارد ?ا د?ن ندارد؛ کارش درست است ?ا نه؟! پس امر به معروف و نه? از منکر ?عن? دعوت به اسلام در سطح جامعه؛ نه بخش? از اسلام.
حضرت هم م?گو?د: خدا برا? ا?ن از امر به معروف و نهی از منکر شروع کرد که این کار دعوت به اسلام است. ا?ن کار همان چیزی است که خود حضرت دنبالش بودند. ا?نها?? که الآن سر کار هستند، آ?ا مسلمان هستند؟! ا?نها?? که نسبت به این ظلمها ب? اعتنا هستند و رفته رفته م?خواهند ا?ن مقدار? هم که از اسلام باق? مانده، از ب?ن ببرند، آ?ا د?ن دارند؟! پس بحث «اسلام» مطرح است.
چرا خدا به «امر به معروف و نهی از منکر» ابتدا کرده است و بعد نماز، زکات و بق?ه وظا?ف را م?گو?د؟ یک جهت این است که «امر به معروف و نه? از منکر» دعوت به اسلام است.
آثار و فوائد عمل به «امر به معروف و نهی از منکر»
حضرت این بحث را رها نم?کند و به هم?ن جا ختم نم?کند، بلکه شروع م?کند پنج اثر «امر به معروف و نهی از منکر» را پشت سر هم م?گو?د.
?ک؛ امر به معروف و نه? از منکر دعوت به اسلام است.
دو؛ بلافاصله بعد م?گو?د: «مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ» بازگرداندن حقوق ستمد?دگان به آنان است. ا?نها مال ستمد?دگان را گرفتهاند و خوردهاند، ما با امر به معروف و نه? از منکر ا?ن اموال را از حلقومشان در م?آور?م و به صاحبانشان بر م?گردان?م.
سه؛ «وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ» امر به معروف و نه? از منکر، مخالفت و مبارزه با ستمگران است. آن ردّ مظالم بود و ا?ن مخالفت با ظالم است.
چهار؛ «وَ قِسْمَةِ الْفَیْءِ وَ الْغَنَائِمِ»، کوشش برا? توز?ع ثروتها? عموم? و غنایم جنگ? طبق قانون اسلام? است. آیا ?ادتان هست که معاو?ه دستور داد چه کار کنند؟ دستور داد هر که متّهم به دوستی علی شد، حقوقش را از ب?تالمال قطع کنند و از آن طرف اگر کسی از خلفا تعر?ف کرد، به او پاداش دهند. ا?ن بخشنامهها? معاو?ه در ذهنتان باشد و بعد ا?ن حرفهای امام را در کنارش بگذار?د. بب?ن?د که امام حس?ن دارد با چه کسی مقابله م?کند.
پنجم؛ «وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا»[3] گرفتن صدقات و بذل و صرف به حقّ آن است. ما ?ک صدقات واجبه دار?م و ?ک مستحبه؛ صدقات واجب مثل زکات است که با?د از موارد صح?حش گرفته شده و جمعآور? شود و با?د در موارد صح?ح شرع?اش ن?ز مصرف شود. یعنی هم اخذ و هم مصرفش با?د به صورت صحیح شرعی باشد. بدون وجه شرع? و به زور پولی را به عنوان زکات گرفتن یا واقعاً زکات شرع? را گرفتن، امّا در هر راه? د?گر خرج کردن، اشتباه است. مثلاً چون فلان? در باند و گروه آنها است، به او پول م?داند، امّا به دیگری که در باندشان نبود، چیزی نم?دادند.[4]
نگاه کن?د! تمام ا?ن امور? که امام حس?ن م?گو?د، متعرّض به بخشنامهها? معاو?ه است. حضرت همه آنها را هدفگ?ر? کرده است. وقتی حضرت م?گو?د: من م?خواهم در جامعه امر به معروف و نه? از منکر زنده شود، برا? ا?ن است که اگر این تکل?ف اله? زنده شود، «اسلام» زنده م?شود. حرف حضرت ا?ن است که ا?نها دارند با ا?ن کارها?شان اسلام را کشته و از ب?ن م?برند، ما هم به دنبال زنده شدن اسلام هست?م، پس با?د امر به معروف و نه? از منکر را زنده کن?م.
در ا?نجا تذکر? بدهم؛ امام حس?ن دارد اثرات مثبت امر به معروف و نه? از منکر را م?شمارد، اثر مثبتش، دعوت به اسلام است، ردّ مظالم به اهلش است، جلو? ستمگر ا?ستادن و با او مبارزه کردن است و گرفتن و مصرف صحیح صدقات واجبه و مستحبه هست. حضرت هم به مصرف صحیح آنها اشاره میکند و هم به روش گرفتن صدقات که تحم?لی و مال مردمخور? نباشد. هم از آن طرف م?گو?د، هم از ا?ن طرف م?گو?د، چون ا?ن واجب اله? دو طرف دارد.[5] اگر گرفتن صدقات هم از راه صح?ح شرع? نباشد، مال مردم خور? است. ?ک وقت حکومت مال مردم خور? میکند، ?ک وقت فرد مال مردم خور? م?کند. فرق? نم?کند. بحث در روش صحیح اخذ و مصرف این صدقات است. همه اینها آثار مثبت امر به معروف و نه? از منکر است.
آثار منفی ترک «امر به معروف و نهی از منکر»
حالا من سراغ اثر منف? ترک امر به معروف و نه? از منکر م?روم، بحث ما ا?ن بود که اگر ا?ن واجب ترک شود، اسلام از ب?ن خواهد رفت. امام صادق(عل?هالسلام) از پ?غمبر اکرم روا?ت م?کند که حضرت فرمودند: «إِنَّ الْمَعْصِیَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً لَمْ تُضِرَّ إِلَّا عَامِلَهَا» گناه پنهان جز به انجام دهندهاش آس?ب نم?رساند. گناه، ?عن? سرپ?چ? از اطاعت خداوند. نماز نخواندن و روزه نگرفتن معص?ت است. چه یک عمل واجب را ترک کن? و چه شرب خمر کن?، فرق نم?کند، معص?ت کردهای. حالا اگر این معصیت پنهان? باشد، ز?انش برای شخص? است که معص?ت کرده است. مثلاً کسی در خانهاش در ماه رمضان، روزهاش را خورده است یا نماز نخوانده است، ضرر این گناه به خود شخص است.[6]
امر به معروف و نه? از منکر نکردن هم، معص?ت و گناه کب?ره است. «وَ إِذَا عَمِلَ بِهَا عَلَانِیَةً وَ لَمْ یُغَیَّرْ عَلَیْهِ» اگر بنا شود کس? علناً معص?ت کند و ه?چ کس هم او را نکوهش نکند، ?عن? نه? از منکر نکند، «أَضَرَّتِ الْعَامَّةَ» اینجا دیگر صحبت ضرر به خود شخص ن?ست، ا?نجا ضرر به اجتماع است. اگر کس? علناً معص?ت کرد و تو هم متعرّضش نشد? و ه?چ چ?ز نگفت?، ا?نجا به اجتماع ضرر وارد میشود.
بعد در ذ?ل روا?ت دارد: «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عل?هالسلام» امام صادق (عل?هالسلام) خودشان در ذیل فرمایشات پیغمبر، فرمودند: «وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یُذِلُّ بِعَمَلِهِ دِینَ اللَّهِ» چرا به عامه مردم و اجتماع ضرر م?زند؟ چون او با ترک امر به معروف و نه? از منکر، دین خدا را خوار م?کند. حالا هر معصیتی م?خواهد باشد، اگر امر به معروف و نه? از منکر نکرد?، ا?نجا د?ن خدا را خوار م?کن?. «وَ یَقْتَدِی بِهِ أَهْلُ عَدَاوَةِ اللَّهِ»[7] و به ب?د?نها جرأت م?ده? که ب?ا?ند و غلبه کنند.
ا?ن روایت همان چیزی است که امام حس?ن(عل?هالسلام) م?گو?د، ترک این واجب موجب م?شود که آرام آرام با?د فاتحه اسلام را خواند. معاو?ه داشت هم?ن کار را م?کرد و امام حس?ن عاقبت کار را م?دانست، همه پشت صحنه را م?دانست، ا?نها را هم م?شناخت. قیام امام، ?ک بحث شخص? نبود، کسانی که م?آ?ند این مسایل را م?گو?ند، ?ا واقعاً نم?فهمند، ?ا نعوذ بالله مغرضند. ا?ن حرفها ?عن? چه؟ امام حس?ن م?گفت: اسلام دارد از ب?ن م?رود، من م?خواهم اسلام را نگه دارم، صحبت ر?است بنده و شما ن?ست.
«سیّد الشهدا» ک?ست؟!
روا?ت? در ارتباط با هم?ن مسأله است که بیان میکنم، کسی که در مقابل ستمگرانِ تار?خ و افرادی که به د?ن ضربه م?زنند، با?ستد و حرف حق بزند و به حسب ظاهر او را بکشند و از ب?ن برود، ?ک لقب خاص اله? دارد، من م?خواهم روا?ت? را از عامه نقل کنم، اصلاً به نقل ش?عه هم کار? ندارم.
ا?ن در صح?ح ترمذ? هست و حاکم هم نقل م?کند، حت? تصر?ح م?کند که سندش هم صح?ح است، م?گو?د ا?ن روا?ت صح?ح الاسناد است. دارد که پیامبر فرمود: «س?د الشهداء حمزة بن عبدالمطلب» پ?غمبر فرمود: آقا? شه?دان، حمزه عمو? من است. شا?د ?ک نفر بگو?د: کلام حضرت در ا?نجا جنبة شخص? دارد؟ امّا نه؛ حضرت در ادامه دامنه ا?ن عنوان را بیان میکند و به ما م?فهماند که حضرت حمزه مصداق آن عنوان است. حضرت سراغ عنوان م?رود و م?گو?د: «و رجلٌ قام ال? امامٍ جائرٍ فأمره و نهاه فقتله» و شخص? که در مقابل حاکم ستمگر ق?ام کند و او را به معروف امر کند و او را از منکر نه? کند و بعد آن ستمگر او را بکشد، او هم س?ّدالشهدا است. حضرت ?ک قاعده کلّ? را بیان کردند.
بنابرا?ن نامگذار? امام حس?ن، ?ک نامگذار? شخص? ن?ست. ا?ن درست است که هر کدام از شهدا از نظر منزلت دارا? مراتب هستند، امّا کسان? که برا? اقامه د?ن ق?ام کنند و شه?د شوند، س?ّدالشهدا هستند و چون امام حس?ن ا?نطور بود و بزرگتر?ن مقابله را با سلاط?ن جائر داشت، حساب جدا?ی دارد. با آن شرائط و وضع? که امام حس?ن قیام کرد و در تار?خ نظ?ر نداشت، با?د گفت که او «س?ّد س?ّدالشهداها» است.
ذکر مص?بت وداع امام حس?ن(عل?هالسلام) با اهل حرم
شب عاشورا است، به سراغ توسلمان برو?م. در مقاتل م?نو?سند که امام حس?ن در روز عاشورا وقت? نگاه کرد و د?د ه?چ کس? از اصحاب و ?اران و خاندانش باق? نمانده است، تصم?م گرفت خودش به م?دان برود. صدا?ش بلند شد و ا?ن جملات را گفت: «یَا سُکَیْنَةُ یَا فَاطِمَةُ یَا زَیْنَبُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ» شروع کرد یکی یکی ا?ن ب?ب?ها را صدا زد، چون د?گر مرد? باق? نمانده بود. فرمود: «عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ» عرب در خداحافظ? م?گو?د: سلامٌ عل?کم. «خداحافظ! از همهتان خداحافظ? م?کنم». م?نو?سند: ا?ن ب?ب?ها از خ?مهها ب?رون ر?ختند. آمدند و اطراف حس?ن(عل?هالسلام) را گرفتند. هر کدام چ?ز? م?گو?ند. در ا?ن م?ان نازدانه سک?نه، دختر حس?ن جلو آمد.
ب?ا??د بب?ن?م او با پدر چه طور صحبت م?کند! رو به پدر کرد و گفت: «فَنَادَتْهُ سُکَیْنَةُ یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْت؟!» بابا! آ?ا تن به مرگ داد?؟! آر?؟! حضرت رو به دخترش کرد و گفت: چرا تن به مرگ ندهم؟ چهطور م?شود تن به مرگ ندهد آن کس? که ?ار و ?اور? ندارد؟! وقت? سک?نه ا?ن جمله را شن?د، رو به پدر کرد و گفت: «رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا»[8] حالا که ا?نطور است، اوّل ما را به مد?نه ببر و آنجا بگذار و خودت ب?ا! امام حس?ن با کنا?ه به او گفت: راه برگشت برا? حس?ن ن?ست! ا?ن دختر شروع کرد به گر?ه کردن. پدر ا?ن دختر را به دامن گرفت، اشکها?ش را پاک م?کرد، ا?ن جملات را م?گفت: «سیطول بعدی یا سکینة فاعلمی؛ منک البکاء إذا الحمام دهانی؛ لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة؛ ما دام منی الروح فی جثمانی»[9] سک?نه جان، با ا?ن اشکها? چشمت دل پدر را آتش نزن! تا من زنده هستم تو گر?ه نکن! نم?دانم چه طور حس?ن(عل?هالسلام) از ا?ن دختر جدا شد.
بعد حضرت به سراغ خواهر آمد و فرمود: «?ا اختاه ا?ت?ن? به ثوب عتیق»! خواهرم آن پ?راهن کهنه من را ب?اور. آن را ز?ر زره پوش?د، به سمت م?دان حرکت کرد. حس?ن دارد م?رود، امّا م?ب?ند که دارد صدا? آشنایی م?آ?د. زینب دارد صدا?ش م?زند: «مهلاً مهلاً!... ?ابن الزهراء!...»
[1]. بحارالأنوار، ج97، ص79
[2]. سوره مبارکه توبه، آیه71
[3]. بحارالأنوار، ج97، ص7
[4]. من مطلب را خ?ل? ساده کردم تا همه متوجّه آن بشو?د.
[5]. من بعض?ها را د?دهام که فقط از ?ک طرف م?روند! این خ?ابان دو طرفه است، ?ک طرفه ن?ست! فقط راجع به نحوه مصرفش نگو، بلکه راجع به ش?وه گرفتنش هم بگو!
[6]. البته ا?ن گناه غ?ر از آن است که کس? در اجتماع باشد و نماز نخواند؛ مثلاً اگر مردم از صبح تا غروب بب?نند که ?ک نفر نماز نمیخواند، این گناه علنی است.
[7]. بحارالأنوار، ج97، ص78
[8]. بحارالأنوار، ج45، ص47
ش?ر?ن? .... را از دست ند?. به جا? ما هم بخور
دعا ?ادت نره