نقدی بر جریان هاى فکرى ایران معاصر - شهید آوینی، فرهنگستان علوم
پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۱، ۰۴:۳۵ ب.ظ
پرسیدن عده ای از
دوستان در مورد دیدگاههای فرهنگستان علوم و شهید آوینی انگیزه ای شد بر
نوشتن این مطلب. نخست آن که این مطلب نقدی مختصر و کوتاه است بر این دو
دیدگاه و سعی شده است مفید حال دوستانی باشد که با نگاه کاربردی به معارف و
علوم نگاه میکنند. (البته از جهت "اطلب العلم باستعماله" نه از باب
قارونی و استکباری) بدین معنی که مناسب حال افرادی است همچون مهندسان و
اقتصاددان ها، حقوقدانها و قس علی هذا. فیلسوفان و مختصصان برای آشنایی و
بحث به بزرگان مراجعه فرمایند.
- جریان هایدگرى ها ( نگاه شهید آوینی و استاد طاهرزاده از همین قسم است.)
این جریان در سالهاى 1300 بعد از گفتمانى به نام غرب شناسى پیدا شد و بعداً به غرب ستیزى تبدیل شد. این جریان را اولین بار آقاى سید فخرالدین شادمان مطرح کرد و آقاى سید احمد فردید و جلال آل احمد آن را ادامه دادند. شادمان ( 1286- 1346 ه.ش) در خانواده اى روحانى در تهران به دنیا آمد، دروس سنّتى را در مدرسه ى میرزاصالح و م رَوى گذراند، سپس در دارالفنون و دارالمعلمین و مدرسه ى عالى حقوقى به تحصیل اشتغال ورزید، دکتراى حقوق خود را از دانشگاه فرانسه و دکتراى تاریخ را از دانشگاه لندن اخذ کرد و در دولت رضاشاه و محمد رضا شاه مسئولیت هاى متعددى داشت.ایشان معتقد بود که پیروزى تمدن فرنگى در ایران آخرین شکست ماست و نباید بگذاریم غرب در ایران رخنه کند. ما باید مثل روسیه و ژاپن با میل و رعایت عقل و احتیاط، یک تمدن براى خودمان بسازیم و نگذاریم غرب بر ما تأثیر بگذارد؛ البته غرب بر ژاپن تأثیر گذاشته است. نظریه ى آقاى شادمان حد وسط دو جریان سنت گرا (بومى) و روشن فکران شبه مدرنیسم بود؛ چون جریان سنت گرا، غرب ستیز بود و با هر حرفى که غرب مى زد، معارضه مى کردند. گروه روشن فکران شبه مدرنیست نیز هر چه از غرب بیاید را مى پذیرند. در واقع آقاى شادمان مى خواست جریانى اعتدالى بین این دو جریان را مطرح کند؛ لذا هر دو گفتمان را نقد و گفتمان سومى را مطرح کرد.
بعد از ایشان آقاى احمد فردید (1291-1373 ه.ش) بود. وى در یزد به دنیا آمد، تحصیلت خود را در مدارس سنتى ایرانى فراگرفت، سپس تعلیمات دانشگاهى را در آلمان و فرانسه در رشته ى فلسفه ادامه داد و بیش تر از همه از فلسفه ى هایدگر استفاده کرد. نقدهاى شادمان بر غرب گزِش ذهنى آغازین فردید را درست کرد و وى با استفاده از فلسفه ى هایدگر، که نقد علم و تکنولوژى غرب بود، پایه هاى فلسفه اى ایجاد کرد تا در واقع گفتمان شادمان یک مبناى فلسفى داشته باشد. اما فلسفه اش نقد فلسفه ى غرب بود.
جناب جلال آل احمد ( 1348 - 1302 ه.ش) هم کار شادمان را ادامه داد. او اهل تهران و هم شهرى آقاى شادمان بود. وى با روش ادبیات به نقد غرب پرداخت و سیر عجیب و غریبى داشته، چند ماه در حوزه ى نجف به تحصیل پرداخت، سپس آن را رها کرد و در دانشگاه در رشته ى ادبیات فارسى تا مقطع دکترا به تحصیل پرداخت، اما از پایان نامه اش دفاع نکرد. وى مدتى عضو حزب توده و مدتى عضو حزب زحمت کشان ملت ایران بود و بعد همه ى این ها را رها کرد و یک انسان معتقد و متدین شد، به سفر حج رفت و کتاب خسى در میقات که سفرنامه ى حج اش است را نوشت. وى در جریان غرب زدگى، با روش ادبیات و نقد ادبیات گونه به نقد غرب مى پرداخت. در واقع آقاى فردید و جلال آل احمد، مسیر شادمان را طى کردند؛ ولى آنها برخلف او غرب ستیز شدند. فردید، بیش تر از آقاى هایدگر متأثر شده بود و دغدغه ى فلسفى داشت؛ لذا مى کوشید پایه هاى فلسفى غرب زدگى و غرب ستیزى را مطرح کند؛ ولى جلال بیش تر تحت تأثیر شادمان بود و بیشتر نقد ادبى داشت. برخى آثار شادمان به صورت کتاب منتشر شده است؛ مثل تسخیر تمدن فرهنگى، در باب هند، زبان باستان، تاریکى و روشنایى، تراژدى فرنگ، شناخت ملل و... . فردید هیچ کتابى ننوشت، فقط دو مقاله و گفت وگو از او چاپ شده است به نام : « چند پرسش در باب فرهنگ شرق » ، «سقوط هدایت در چاله ى هرز ادبیات فرانسه». اخیراً مرحوم مددپور بعضى از گفت وگوهاى ایشان را تنظیم و به صورت کتاب منتشر کرده است. وى اجازه نمى داد که بحث ها و درس هایش ضبط و چاپ شود؛ یک فیلسوف شفاهى و بسیار نقاد و بدبین بود و جز خودش هیچ کس را قبول نداشت؛ حتى بازرگان، شریعتى، مطهرى، سروش و... از تیغ شمشیر نقد فلسفى او سالم عبور نکردند.
یکى از شخصیت هایى که بعد از این آقایان، فکر و جریان هایدگرى را دنبال مى کند آقاى رضا داورى اردکانى است. کتاب هاى ایشان، عمدتاً در نقد غرب است و جالب این است که هیچ بحث ایجابى و اثباتى ندارد؛ یعنى هیچ بنایى را نساخته است تا بگوییم حال که بناى غرب را ویران مى کنید، بخش ایجابى شما چیست؟ ایشان هم، مثل فردید، یک فیلسوف نقّاد است.
اگر دقت شود، آقاى داورى و افرادى مثل ایشان به فلسفه ى ملاصدرا و ابن سینا نگاه مثبتى ندارند؛ چون معتقدند که این ها از فلسفه ى یونان استفاده کرده اند. این گفتمان غرب ستیز با کل تاریخ غرب، حتى با غرب یونان باستان هم مخالف است و لذا فلسفه هایى مثل فلسفه ى اسلامى که از یونان باستان استفاده کرده اند طبیعتاً مورد مهر و محبت این گفتمان قرار نخواهند گرفت. این جریان در کشور رواج یافته و حتى بر بعضى از چهره هاى فرهنگى (مثل شهید آوینى) نیز بسیار تأثیرگذار بود. چنان که نگاه ایشان در داورى در باب تمدن غرب، نگاه نقادانه ى هایدگرى بود. جالب است بدانید که آقاى هانرى کربن، نخست کتاب مابعدالطبیعه ى هایدگر را مطالعه کرد که نقاد غرب شد، بعد به سمت جریان سنت گرایى رنه گنون و امثال این ها رفت؛ ولى این ها وقتى با هایدگر آشنا شدند به این سمت نیامدند؛ یعنى هایدگر، روى کربن تأثیر مى گذارد و وى به سمت حکمت متعالیه و حکمت اشراق مى آید و روى عده اى هم تأثیر مى گذارد که به شدت با حکمت اشراق و حکمت متعالیه تعارض و درگیرى دارند.
- جریان فرهنگستان علوم
مرحوم سید مُنیرالدین حسینى که در تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى هم نقش داشته و از شاگردان حضرت امام و هم مسیر با ایشان بوده است این جریان را در فرهنگستان علوم بنا نهاد. وى با مبانى فلسفى صدرایى که در تئورى سازى و نظام حکومت اسلامى مؤثر بوده مخالفت کرده است؛ وى معتقد بود باید فلسفه ى جدیدى ابداع کنیم. ایشان فلسفه اى ابداع مى کند و بر اساس آن، هم نظام ولیت فقیه را بنا مى نهد و هم یک نظام سیاسى اجتماعى مى سازد که کاملً با دست آوردهاى نظام جمهورى اسلامى انطباق دارد، ولى مبانى فلسفى و مشرب اصلى نظام جمهورى اسلامى را کنار مى گذارد و مبناى فلسفى جدیدى را ارائه مى دهد. البته این طرح، هنوز یک جریان مدون، دقیق و نظام مند نیست، بلکه جریانى مبهم و مجمل است و شاید بعضى از مباحثى را که مطرح مى کنند، فقط خودشان مى فهمند. بسیارى از مباحث ایشان در حد ادعا است و نیاز به پژوهش جدى و فراوان دارد. اگر مرحوم آقاى سید منیرالدین که بسیار خوش فکر و خوش ذات و نواندیش و نظام ساز بود، زنده مى ماند، شاید مى توانست این مسیر را به سرانجامى برساند. البته باید از مرحوم آقاى سید منیرالدین که فردى تئورى پرداز، نواندیش، صاحب نظریه، مبدع و... بود تقدیر گردد و نامش را همیشه زنده نگه داشت. و البته این کار به معناى پذیرش و تأیید اندیشه ى ایشان نیست.
- جریان هایدگرى ها ( نگاه شهید آوینی و استاد طاهرزاده از همین قسم است.)
این جریان در سالهاى 1300 بعد از گفتمانى به نام غرب شناسى پیدا شد و بعداً به غرب ستیزى تبدیل شد. این جریان را اولین بار آقاى سید فخرالدین شادمان مطرح کرد و آقاى سید احمد فردید و جلال آل احمد آن را ادامه دادند. شادمان ( 1286- 1346 ه.ش) در خانواده اى روحانى در تهران به دنیا آمد، دروس سنّتى را در مدرسه ى میرزاصالح و م رَوى گذراند، سپس در دارالفنون و دارالمعلمین و مدرسه ى عالى حقوقى به تحصیل اشتغال ورزید، دکتراى حقوق خود را از دانشگاه فرانسه و دکتراى تاریخ را از دانشگاه لندن اخذ کرد و در دولت رضاشاه و محمد رضا شاه مسئولیت هاى متعددى داشت.ایشان معتقد بود که پیروزى تمدن فرنگى در ایران آخرین شکست ماست و نباید بگذاریم غرب در ایران رخنه کند. ما باید مثل روسیه و ژاپن با میل و رعایت عقل و احتیاط، یک تمدن براى خودمان بسازیم و نگذاریم غرب بر ما تأثیر بگذارد؛ البته غرب بر ژاپن تأثیر گذاشته است. نظریه ى آقاى شادمان حد وسط دو جریان سنت گرا (بومى) و روشن فکران شبه مدرنیسم بود؛ چون جریان سنت گرا، غرب ستیز بود و با هر حرفى که غرب مى زد، معارضه مى کردند. گروه روشن فکران شبه مدرنیست نیز هر چه از غرب بیاید را مى پذیرند. در واقع آقاى شادمان مى خواست جریانى اعتدالى بین این دو جریان را مطرح کند؛ لذا هر دو گفتمان را نقد و گفتمان سومى را مطرح کرد.
بعد از ایشان آقاى احمد فردید (1291-1373 ه.ش) بود. وى در یزد به دنیا آمد، تحصیلت خود را در مدارس سنتى ایرانى فراگرفت، سپس تعلیمات دانشگاهى را در آلمان و فرانسه در رشته ى فلسفه ادامه داد و بیش تر از همه از فلسفه ى هایدگر استفاده کرد. نقدهاى شادمان بر غرب گزِش ذهنى آغازین فردید را درست کرد و وى با استفاده از فلسفه ى هایدگر، که نقد علم و تکنولوژى غرب بود، پایه هاى فلسفه اى ایجاد کرد تا در واقع گفتمان شادمان یک مبناى فلسفى داشته باشد. اما فلسفه اش نقد فلسفه ى غرب بود.
جناب جلال آل احمد ( 1348 - 1302 ه.ش) هم کار شادمان را ادامه داد. او اهل تهران و هم شهرى آقاى شادمان بود. وى با روش ادبیات به نقد غرب پرداخت و سیر عجیب و غریبى داشته، چند ماه در حوزه ى نجف به تحصیل پرداخت، سپس آن را رها کرد و در دانشگاه در رشته ى ادبیات فارسى تا مقطع دکترا به تحصیل پرداخت، اما از پایان نامه اش دفاع نکرد. وى مدتى عضو حزب توده و مدتى عضو حزب زحمت کشان ملت ایران بود و بعد همه ى این ها را رها کرد و یک انسان معتقد و متدین شد، به سفر حج رفت و کتاب خسى در میقات که سفرنامه ى حج اش است را نوشت. وى در جریان غرب زدگى، با روش ادبیات و نقد ادبیات گونه به نقد غرب مى پرداخت. در واقع آقاى فردید و جلال آل احمد، مسیر شادمان را طى کردند؛ ولى آنها برخلف او غرب ستیز شدند. فردید، بیش تر از آقاى هایدگر متأثر شده بود و دغدغه ى فلسفى داشت؛ لذا مى کوشید پایه هاى فلسفى غرب زدگى و غرب ستیزى را مطرح کند؛ ولى جلال بیش تر تحت تأثیر شادمان بود و بیشتر نقد ادبى داشت. برخى آثار شادمان به صورت کتاب منتشر شده است؛ مثل تسخیر تمدن فرهنگى، در باب هند، زبان باستان، تاریکى و روشنایى، تراژدى فرنگ، شناخت ملل و... . فردید هیچ کتابى ننوشت، فقط دو مقاله و گفت وگو از او چاپ شده است به نام : « چند پرسش در باب فرهنگ شرق » ، «سقوط هدایت در چاله ى هرز ادبیات فرانسه». اخیراً مرحوم مددپور بعضى از گفت وگوهاى ایشان را تنظیم و به صورت کتاب منتشر کرده است. وى اجازه نمى داد که بحث ها و درس هایش ضبط و چاپ شود؛ یک فیلسوف شفاهى و بسیار نقاد و بدبین بود و جز خودش هیچ کس را قبول نداشت؛ حتى بازرگان، شریعتى، مطهرى، سروش و... از تیغ شمشیر نقد فلسفى او سالم عبور نکردند.
یکى از شخصیت هایى که بعد از این آقایان، فکر و جریان هایدگرى را دنبال مى کند آقاى رضا داورى اردکانى است. کتاب هاى ایشان، عمدتاً در نقد غرب است و جالب این است که هیچ بحث ایجابى و اثباتى ندارد؛ یعنى هیچ بنایى را نساخته است تا بگوییم حال که بناى غرب را ویران مى کنید، بخش ایجابى شما چیست؟ ایشان هم، مثل فردید، یک فیلسوف نقّاد است.
اگر دقت شود، آقاى داورى و افرادى مثل ایشان به فلسفه ى ملاصدرا و ابن سینا نگاه مثبتى ندارند؛ چون معتقدند که این ها از فلسفه ى یونان استفاده کرده اند. این گفتمان غرب ستیز با کل تاریخ غرب، حتى با غرب یونان باستان هم مخالف است و لذا فلسفه هایى مثل فلسفه ى اسلامى که از یونان باستان استفاده کرده اند طبیعتاً مورد مهر و محبت این گفتمان قرار نخواهند گرفت. این جریان در کشور رواج یافته و حتى بر بعضى از چهره هاى فرهنگى (مثل شهید آوینى) نیز بسیار تأثیرگذار بود. چنان که نگاه ایشان در داورى در باب تمدن غرب، نگاه نقادانه ى هایدگرى بود. جالب است بدانید که آقاى هانرى کربن، نخست کتاب مابعدالطبیعه ى هایدگر را مطالعه کرد که نقاد غرب شد، بعد به سمت جریان سنت گرایى رنه گنون و امثال این ها رفت؛ ولى این ها وقتى با هایدگر آشنا شدند به این سمت نیامدند؛ یعنى هایدگر، روى کربن تأثیر مى گذارد و وى به سمت حکمت متعالیه و حکمت اشراق مى آید و روى عده اى هم تأثیر مى گذارد که به شدت با حکمت اشراق و حکمت متعالیه تعارض و درگیرى دارند.
- جریان فرهنگستان علوم
مرحوم سید مُنیرالدین حسینى که در تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى هم نقش داشته و از شاگردان حضرت امام و هم مسیر با ایشان بوده است این جریان را در فرهنگستان علوم بنا نهاد. وى با مبانى فلسفى صدرایى که در تئورى سازى و نظام حکومت اسلامى مؤثر بوده مخالفت کرده است؛ وى معتقد بود باید فلسفه ى جدیدى ابداع کنیم. ایشان فلسفه اى ابداع مى کند و بر اساس آن، هم نظام ولیت فقیه را بنا مى نهد و هم یک نظام سیاسى اجتماعى مى سازد که کاملً با دست آوردهاى نظام جمهورى اسلامى انطباق دارد، ولى مبانى فلسفى و مشرب اصلى نظام جمهورى اسلامى را کنار مى گذارد و مبناى فلسفى جدیدى را ارائه مى دهد. البته این طرح، هنوز یک جریان مدون، دقیق و نظام مند نیست، بلکه جریانى مبهم و مجمل است و شاید بعضى از مباحثى را که مطرح مى کنند، فقط خودشان مى فهمند. بسیارى از مباحث ایشان در حد ادعا است و نیاز به پژوهش جدى و فراوان دارد. اگر مرحوم آقاى سید منیرالدین که بسیار خوش فکر و خوش ذات و نواندیش و نظام ساز بود، زنده مى ماند، شاید مى توانست این مسیر را به سرانجامى برساند. البته باید از مرحوم آقاى سید منیرالدین که فردى تئورى پرداز، نواندیش، صاحب نظریه، مبدع و... بود تقدیر گردد و نامش را همیشه زنده نگه داشت. و البته این کار به معناى پذیرش و تأیید اندیشه ى ایشان نیست.
- گزارشی از دیدار با اعضای فرهنگستان علوم
علامه مصباح ?زد?: تجربه ? 30 ساله ? ما نشان داده
اولاً با?د تحق?قات
بن?اد? را جد? بگ?ر?م و دوم ا?نکه تا ا?ن مباحث بن?اد? حل نشده، اجازه ده?م
تضارب آرا و افکار صورت پذ?رد و تعصب? برخورد نکن?م. وقت? هنوز مسأله بحث و
حل نشده است اصلاً رو? چه چ?ز م? خواه?م تعصب بورز?م. (متن دیدار استاد
میرباقری با آیت الله مصباح یزدی:
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=84248)
در ا?ن د?دار آ?ت الله جواد? آمل? ضمن بزرگ شمردن هدف برگزارکنندگان هما?ش، بر قابل اجرا بودن خروج? هما?ش تأک?د نمودند. ا?شان در ادامه سخنان خود به موضوع علوم انسان? پرداختند و افزودند علم به هر معنایی که تفسیر بشود میتواند دینی باشد و نبا?د خودمان را برای این مطلب معطل کنیم. ا?شان بینش و گرایشات مادی را اولین آسیب به انسان دانستند که به علوم انسانی و از علوم انسانی به علوم تجربی سرایت کرده است. ایشان در بخش پا?ان? سخنان خود به اهم?ت فلسفه در اسلام? ساز? علوم اشاره نمودند و ب?ان داشتند همان طوری که مبادی و مبانی کلّی و اولیهی علوم را فلسفه تأمین میکند، صبغهی الحادی و الهی بودنش را هم فلسفه تعیین میکند. (متن دیدار استاد میرباقری با آیت الله جواد? آمل?: http://foeac.ir/news/titr-1/509-didar.html )
در ا?ن د?دار آ?ت الله جواد? آمل? ضمن بزرگ شمردن هدف برگزارکنندگان هما?ش، بر قابل اجرا بودن خروج? هما?ش تأک?د نمودند. ا?شان در ادامه سخنان خود به موضوع علوم انسان? پرداختند و افزودند علم به هر معنایی که تفسیر بشود میتواند دینی باشد و نبا?د خودمان را برای این مطلب معطل کنیم. ا?شان بینش و گرایشات مادی را اولین آسیب به انسان دانستند که به علوم انسانی و از علوم انسانی به علوم تجربی سرایت کرده است. ایشان در بخش پا?ان? سخنان خود به اهم?ت فلسفه در اسلام? ساز? علوم اشاره نمودند و ب?ان داشتند همان طوری که مبادی و مبانی کلّی و اولیهی علوم را فلسفه تأمین میکند، صبغهی الحادی و الهی بودنش را هم فلسفه تعیین میکند. (متن دیدار استاد میرباقری با آیت الله جواد? آمل?: http://foeac.ir/news/titr-1/509-didar.html )
چند نکته:
در نهایت به نظر می رسد برای اداره کشور و حل مسایل جاری فلسفه صدرایی
کارآمدی لازم را داراست همانگونه که در ایجاد انقلاب اسلامی و استمرار آن
تا به امروز بوده است. ضمن آن که نیاز آینده کشور تحول در علوم انسانی است (که
البته مبنای فعلی علوم انسانی مطرح شده در دانشگاه ها فلسفه غربی و
امانیستی است) ولی به نظر نمی رسد این تحول به تحول جدی در صنعت بیانجامد بلکه
به تصحیح آن کمک میکند. نکته دیگر در تحول، آن است که تحول نباید به تزلزل
انقلاب اسلامی بیانجامد و نحوه طرح بحث و افراد مخاطب باید ظرافتمندانه باشد، چه اینکه
گسترده شدن غیراصولی و یک جانبه دامنه بحثهای معرفت شناسی به سطح عامه
دانشجویان (علی الخصوص دانشجویانی که یا ظرفیت فکری لازم یا فرصت کافی برای
ادامه مباحث را ندارند) نوعا به انحراف (اعم از انکار، خودباختگی، شک بی
ثمر، افسردگی، بی انگیزه شدن، یاس و دلسردی) می انجامد. به بهانه رنسانس اسلامی! (این راهکار شعار عده ای است که شدیدا غرب را نقد میکنند و حتی بزرگان چون ملاصدرا و ادامه دهندگان او را غرب زده میپندارند.) نباید حرکت انقلاب را کُند نمود بلکه باید در حرکتی نظام مند و معقول هر چند طولانی آن را دنبال نمود. انقلاب در اندیشه مادامی که به ثمر (یعنی هم بُعد نفی داشته باشد هم بُعد ایجاب) نرسد عرضه آن به عوام سودی جز سرگردانی و تشکیک ندارد و سبب بد گمانی ایشان به دین میشود.
به نظر میرسد رهبران انقلاب اسلامی علاوه بر داشتن تفکر صدرایی، راه را برای تفکر اندیشمندان باز گذاشتهاند و بعضا از نظرات آنها استفاده نمودهاند. تحمیل نگاه خود به نگاه رهبری یا امام گناهی کبیره ای است که بعضا در خلال این بحثها مشاهده میگردد. تکبر فرد ( حتی به فرض اندیشه برتر) و کوچک شمردن دیگران از آسیبهای دیگر است.
نکته مهم دیگر جدا نمودن شخصیت افراد از تفکر ایشان است و نقد کردن فکر فرد، محملی برای نقد شخصیت آن فرد نشود. نقد اشخاص نوعا راهگشا نیست و به فروغ اندیشه ضرر میرساند، چه اینکه «به خدا قسم اگر ابوذر آن چه در قلب سلمان بود می دانست هر آینه او را می کشت».(اصول کافی، ج 1، ص 401؛ بصائر الدرجات، ص 45) (برای مطالعه توضیح حدیث اینجا کلیک نمایید.)
مطالعه بیشتر
به نظر میرسد رهبران انقلاب اسلامی علاوه بر داشتن تفکر صدرایی، راه را برای تفکر اندیشمندان باز گذاشتهاند و بعضا از نظرات آنها استفاده نمودهاند. تحمیل نگاه خود به نگاه رهبری یا امام گناهی کبیره ای است که بعضا در خلال این بحثها مشاهده میگردد. تکبر فرد ( حتی به فرض اندیشه برتر) و کوچک شمردن دیگران از آسیبهای دیگر است.
نکته مهم دیگر جدا نمودن شخصیت افراد از تفکر ایشان است و نقد کردن فکر فرد، محملی برای نقد شخصیت آن فرد نشود. نقد اشخاص نوعا راهگشا نیست و به فروغ اندیشه ضرر میرساند، چه اینکه «به خدا قسم اگر ابوذر آن چه در قلب سلمان بود می دانست هر آینه او را می کشت».(اصول کافی، ج 1، ص 401؛ بصائر الدرجات، ص 45) (برای مطالعه توضیح حدیث اینجا کلیک نمایید.)
مطالعه بیشتر
کتاب جر?ان شناس? فکر? ا?ران معاصر اثر استاد خسروپناه توصیه میگردد. ا?ن کتاب در 416 صفحه توسط استاد عبدالحس?ن خسروپناه تحق?ق و تدو?ن و با
همت مؤسسه حکمت نو?ن اسلام? و به مبلغ 75000 ر?ال منتشر شده است. علاقه مندان م? توانند برا? ته?ه ا?ن کتاب ل?ست کتاب فروش? ها در شهر ها? مختلف را از ل?نک ز?ر مشاهده فرما?ند: ل?ست کتاب فروش? ها
نسخهای از این کتاب در سایت ایشان برای دانلود قرار داده شده است که ظاهرا ویرایش اول کتاب است که شامل 248 صفحه می باشد:
http://khosropanah.ir/fa/files/downloads/ketab/fekri.pdf
نسخهای از این کتاب در سایت ایشان برای دانلود قرار داده شده است که ظاهرا ویرایش اول کتاب است که شامل 248 صفحه می باشد:
- ۹۱/۰۱/۱۷
===========================================
دستگردی: ضمن عرض سلام، هر نکته مکانی دارد، ولی برای حمایت تولیدات داخل نظرتان را منتشر میکنم! با تشکر.